_آخرین باری که اینجا اومدیم یادته؟!

+ آره، آخرین باری که همدیگه رو‌ دیدیم همین جا بود. دقیقا همین میز نشسته بودیم، فقط الان جامون عوض شده

_ خیلی سال گذشته، خیلی عوض شدیم ولی اینجا هنوز مثل قدیمه .

+ کاش نبود. احساس می کنم تک تک این میز و‌ صندلی ها بهم‌ خیره شدن و دارن سرزنشم می‌کنن

_ نمی خواد زمین رو‌ شخم بزنی و خاطره‌ ها رو بیرون بیاری ...

+ یه سوال بپرسم؟

_ آره حتما ...

+بعد‌ از من دوباره با کسی اینجا اومدی ؟!

- آره با خیلی ها

+ سخت نبود؟!

_ وقتی قرار بود برای آخرین بار ببینمشون اینجا قرار می‌گذاشتم. ‌اینجا جایی بود که یاد گرفته بودم میشه‌ فراموشی گرفت. یه برمودایی داره که همه ی خاطره ها رو قورت میده. رو همین صندلی می شستم و یادم میومد من مهمتر از اینارو از دست دادم ...

+ یه اعترافی کنم، من هنوز بهت فکر می کنم، خیلی زیاد، گفتم شاید ...

_ ادامه نده چون چیزی عوض نمیشه. فقط یاد بگیر دنیا خیلی نامرده

+ چرا؟!

_چون وقتی چیزی یا کسی رو با همه ی وجودت می خوای، نمی تونی داشته باشیش ولی یه روز میرسه که همون رو می‌تونی داشته باشی ولی دیگه نمی خوایش ...