توی تمام زندگی هیچوقت آدمی نبودم که ادای چیزی رو در بیارم، مثلا یه اخلاق رو ببینم و بگم اگه اداشو در بیارم اینطور قشنگ تره، که اینطور مردم بیشتر دوستم دارن. من هیچوقت بینِ آدم ها نایستادم، هیچوقت نخواستم حداقل من دلیل ناراحتی کسی باشم. ایمان دارم هر دوست و رفیق و آدمی که تو زندگی م اومد به من یاد داد. یا از خوبی هاش یاد گرفتم یا فهمیدم چه چیزهایی رو دوست ندارم، چه آدمی دوست ندارم باشم. بار ها داد زدم که باید غرور داشته باشم، باید عصبانی بشم، باید بحث کنم، اما راستشو بگم حتی من حوصله ی چیزی که دوست ندارم باشم هم ندارم، از خودم بدم میاد، انگاری یه لباسی باشه که مارکش اذیتت میکنه، انگاری کفشی باشه که پاتو میزنه و زخم میکنه.
من روزای خیلی سختی رو پشت سر گذاشتم و میذارم که نه از دردش مینالم و نه از سختی راهش، نه میخوام با گفتنش کسی رو ناراحت کنم برای همین توی هر برخورد با آدم های زندگی سعی میکنم_با اینکه بعضی وقت ها میدونیکه درست نیست_ خوب باشم و بره توی وجودم که تظاهر نکنم و از جایی که ایستادم مردم رو که نه، خودم رو راضی نگه دارم، که اگه بعد از هر خداحافظی قسمت نشه دوباره ببینمشون حداقلش یه خاطره ی خوب تو ذهنشون بذارم. حداقلش خیالم از خودم راحت باشه که اگه تقدیر جوری بود که دمِ آخرم نزدیک بود حساب آدمایی که باید حلالم کنن از دستم در نره.
من آدمِ خوب هیچ ماجرایی نیستم و نبودم، اعتقاد دارم خوب ترین هم باشی، یکی بهتر از تو هست، قشنگ ترین هم باشی یکی قشنگ تر از تو هست. هیچ "ترینی" مطلق نیست، هیچی تو دنیا مطلق نیست، هیچی نمیمونه، اینو از منی که خیلی رفتن ها رو دیدم، خیلی خط های صاف روی مانیتور های قلب رو دیدم قبول کنید که هیچی نمیمونه از آدما جز خوبی شون.
Depheaven.ir