بیایید همین اول کار با هم روراست باشیم. حقیقت تلخ این است که کیفیت زندگیهایمان پایین آمده. دیگر نمیتوانیم فلان شامپوی خارجی را که موهایمان به آن عادت کرده بود بخریم؛ دیگر خریدن میوه از فلان مغازهی خاص برایمان امکانپذیر نیست؛ دیگر موقع نگاه کردن به فروشگاههای اینترنتی به جای کلیک روی «پرفروشترین اجناس» مجبوریم روی «ارزانترین» بزنیم؛ دیگر برای هر موفقیت کوچکی به دور و بریهایمان شیرینی نمیدهیم؛ دیگر قبل از قرار گذاشتن با دوستانمان باید به وضع جیبمان و ماشین حساب گوشیمان نگاه کنیم؛ دیگر کمتر هدیه میدهیم و کمتر هدیه میگیریم و هزار چیز دیگر. اما خوبیاش این است که با همهی اینها هنوز هم نقطهی آبی کوچکی ته ذهنمان هست که نمیگذارد بپوسیم. نمیگذارد بنشینیم و لحظهها را بشماریم تا ببینیم کی از ناامیدی تلف میشویم. وقتی از خریدن یک رژ لب ارزان قیمت دلمان میگیرد، نقطهی امید است که میآید جلوی آینه و میگوید :«با این هم قشنگی!» نقطهی امید است که طعم پرتقالهای کوچک آبگیری را به اندازهی پرتقالهای بزرگ گرانقیمت برایمان شیرین میکند؛ امید خودش را تار و پود میکند و جلوی کهنه دیده شدن لباسهای قدیمیمان را میگیرد؛ امید است که اسمفامیل بازی کردن با دوستانمان را به اندازهی کارتینگ و شهربازی و اسبسواری لذتبخش میکند. میدانید ؟ حقیقت قهوهی تلخی است اما امید مثل دانههای شکر، تک و توک توی فنجانهایمان پیدا میشود و همان هم غنیمت است!
#نیکولا
۹۸/۰۳/۰۶
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.