... و عشق

               صدای فاصله هاست

دچار یعنی عاشق

و فکر کن که چه تنهاست

اگر که ماهی کوچک دچار آبی دریای بیکران باشد

چه فکر نازک غمناکی!

خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند

و دست منبسط نور روی شانه آنهاست.

نه , وصل ممکن نیست

همیشه فاصله ای هست.

دچار باید بود

وگرنه زمزمه حیرت میان دو حرف

حرام خواهد شد.

و عشق

سفر به روشنی اهتزاز خلوت اشیاست.

و عشق

 صدای فاصله هاست.

صدای فاصله هایی

که غرق ابهامند.

نه ,

صدای فاصله هایی که مثل نقره تمیزند

و با شنیدن یک هیچ می شوند کِدر.

همیشه عاشق تنهاست.