عشق


همان گونه که جسم انسان برای زنده بودن و ادامه ی حیات نیاز به روح دارد؛ زندگی زناشویی نیز برای سعادت و شادابی نیاز به روح دارد و روح آن عشق و محبت است، به طوریکه زندگی بدون محبت مانند جسم بدون روح است. در واقع شیرازه ی کانون خانواده عشق و محبت و علاقه بین زن و شوهر است.


اگر عشق و محبت بر زندگی خانوادگی حاکم باشد و زن و شوهر یکدیگر را از صمیم قلب دوست داشته باشند بسیاری از مشکلات اصلاً مشکل به حساب نمی آید.

اما اگر این محبت نباشد بسیاری از امور زندگی حتی امور ساده برای شان سخت می شود. اگر علاقه باشد زن و شوهر عینک زیبابینی بر چشمان خود می زنند و هر چه می بینند خوبی است اما در غیر این صورت عینک زشت بینی بر چشم می زنند و همه چیز یکدیگر را و کل زندگی را بد می بینند.

عشق

این جزء سرشت انسان است که اگر چیزی را دوست نداشته باشد اسم و نشانه و یاد آن هم دوست ندارد و اگر نسبت به کسی یا چیزی علاقه داشته باشد از هر چه بر او دلالت کند خوشش می آید.

در حقیقت احساسات انسان انواع و مراتبی دارد برخی از آن ها از مقوله ی شهوت و مخصوصاً شهوت جنسی است و از وجوه اشتراک انسان و سایر حیوانات است، این دسته از احساسات با پا گذاشتن به سن از یک طرف و اشباع از طرف دیگر کاهش می یابد اما انسان نوع دیگری از احساسات را هم در وجود خود دارد که از لحاظ ماهیت و حقیقت با شهوت مغایر است.

بهتر است نام آن را "عاطفه" بگذاریم این دسته از احساسات به جنبه انسانی و فوق حیوانی زندگی زناشویی مربوط است.

پس باید بدانیم شهوت تنها رابط زندگی زناشویی نیست و رابط اصلی صفا، صمیمیت و اتحاد دو روح است.

از طرف دیگر عشق و علاقه نیز دو نوع است:

1- عشق های هوسی و شهوانی

این عشق ها بر اساس هوس و جاذبه های جنسی و کشش های شهوانی می باشد. این نوع عشق هرچند که در انتخاب همسر و زندگی مشترک لازم است اما باید بدانیم که کافی نیست چرا که دوام ندارد و پس مدتی که از زندگی مشترک گذشت و جاذبه های جنسی اولیه فرو کش کرد، کم رنگ می شود؛ در حقیقت با افزایش سن،  بچه دار شدن ... طراوت جوانی کم خواهد شد آن وقت دیگر این عشق انگیزه ی نیرومندی برای استمرار سعادتمندانه ی زندگی نخواهد بود.

در واقع ملاط و شیرازه ی زندگی آن چنان باید نیرومند باشد که در همه ی مراحل زندگی دوام آورد و بتواند بنا را پابرجا و مستحکم نگه دارد. و این نوع عشق به تنهایی چنین توانی را ندارد و به زودی رنگ می بازد.

عشق

2- عشق های متعالی

در این نوع عشق علاقه انسان به ارزش های عالی تعلق می گیرد. اگر این عشق در رابطه زن و شوهر وجود داشته باشد علاقه ی شهوانی و جاذبه های جنسی نیز زیر چتر آن واقع شده و رنگ ارزش های عالی را به خود می گیرد. در زندگی زناشویی هر دو نوع عشق لازم است و هر کدام به تنهایی کافی نیست. یعنی این که بگوییم علاقه و رابطه همسران باید فقط بر ارزش های متعالی استوار باشد و عشق جنسی لازم نیست و یا بگوییم تنها عشق نوع اول کافی است هر دو  اشتباه است، چرا که  هیچ کدام به تنهایی نمی تواند باعث زندگی سعادتمندانه شود. بلکه باید هر دو با هم باشند تا یکدیگر را کامل کنند در این مسئله نیز مانند همه مسائل ازدواج و انتخاب همسر باید راه اعتدال را پیمود نه افراط و نه تفریط.

شهوت، تنها رابط زندگی زناشویی نیست ، بلکه رابط اصلی،  صفا، صمیمیت و

عاطفه ی بین زوجین است

آن چه که واضح است این است که محبت و عشق بین زن و شوهر باید دوام داشته باشد و بعد از سپری شدن دوران جوانی باز هم باقی بماند. زن و شوهر در دوران میانسالی و پیری به عاطفه و محبتی نیاز دارند که با وجود سرد شدن جاذبه های جنسی و طراوت جوانی بازهم کانون زندگی شان را با صفا و گرم نگه دارد.

سرچشمه ی این محبت را خداوند در وجود همسران قرار داده است( جعل بینکم موده و رحمه) خداوند میان شما و همسران مودت و رحمت و محبت قرار داده است. که اگر زندگی را بر مبنایی صحیح استوار کرده باشند و آن را به طور صحیح نیز اداره کرده و استمراردهند آن محبت و رحمت تا آخر عمر ادامه خواهد داشت.

مطلوب این است که همسران بعد از دوران جوانی نه تنها در روابط دوستانه شان خللی وارد نشود بلکه هر چه از عمر زندگی شان می گذرد بر روابط عاشقانه شان و احترام شان نسبت به یکدیگر افزوده شود در حقیقت رابطه و رفتارشان متین تر شود و دوران کهنسالی مرحله ی کمال و اوج زندگی مشترک شان باشد.

عشق

 

زندگی قراردادی، بی دوام است!

اگر ازدواج با محبت و احترام متقابل همراه نباشد زندگی نابسامان و آشوبزده ای به وجود خواهد آمد که با هیچ اجبار و قانون و قراردادی هم نمی شود آن را سرو سامان داد، در حقیقت با اجبار قانونی می توان دو نفر را ملزم ساخت که با یکدیگر همکاری کنند و پیمان خود را بر اساس عدالت محترم بشمارند اما ممکن نیست با زور و اجبار قانونی دو نفر را وادار کرد یکدیگر را دوست داشته باشند برای یکدیگر فداکاری کنند و هر کدام از آن ها سعادت دیگری را سعادت خود بدانند.

 

افسانه هایی در مورد عشق:

* افسانه: عشق حقیقی بر همه چیز فائق می آید؛                   

واقعیت: عشق برای موفقیت یک رابطه کافی نیست؛ به این معنا که رابطه به تفاهم و تعهد هم نیاز دارد.

* افسانه: همسر مطلوب، شما را از هر نظر ارضاء می کند؛

واقعیت: همسر مناسب، بسیاری از نیازهای ما را برآورده می کند اما نه همه آن ها را ،  اعضای دیگر خانواده برآورده کننده بقیه آنها هستند .