نکتـه مهـم!!!
این وبگاه در ستاد ساماندهی ثبت گردیده و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران
میباشد. و همه آثار با اجازه و یا درخواست صاحبان آثار قرار گرفته اند.
-در صورت مشاهده موارد غیر اخلاقی و مشکل دار, مورد را گزارش دهید تا سریعا حذف گردد.
هفته پیش مدیر مدرسه منو احضار کرد گفت بین برترینهای مدرسه ها امتحانی برگزار میشه که جایزش اولین نفر سفر مشهد همراه خانوادست منم از شوقم بکوب دارم درس میخونم کتابها رو خط به خط حفظ شدم هرچند همیشه من برای درسها اماده ام رشته ام طبیعی سال سومم یکسال دیگه تموم میشه از الان خودمو برای کنکور اماده میکنم باید مامان پری رو به ارزوش برسونم بیچاره از دست این بابای مفنگی ما که خیری ندید حداقل من میتونم براش جبران کنم از بچگی صورتمون رو با سیلی سرخ نگه داشت تا حفظ ابرو کنه خیلی از دوستام خانوادشون نزاشتن درس بخونن ولی مامان جلوی برادرام ایستاد اخه تواین سال ۱۳۵۰ درسخواندن دختر معنی نداره دوستام بچه هاشون میرن مدرسه خیلی از همسایه ها برام حرف درست کردن میگن حتما دختره یه عیبی داره که شوهر نمیکنه هردفعه که میخوام برم مدرسه پسرهاشون به محض دیدن من میرن تو درم محکم میکوبن ولی بیخیال حرف مردم شدم برای ساختن اینده باید جنگید مامان بهم یادداده .
امروز
صبح زود بیدار شدم برای رفتن به جلسه امتحان بدون هیچ سروصدایی بلند شدم
بعد از خواندن نماز بدرقه مامان راهی میدان بهارستان شدم باید اینجا امتحان
بدم از مدرسه ما فقط من اومدم وای چه دخترهای خوش تیپی همه پالتو پوتین
پوشیده از ماشینهای مدل بالاشون پیاده میشن موهاشونم خیلی خوشگل بافتن مثل
من .از عهده امتحان خیلی خوب برامدم فقط ۱۰ سوال جواب ندادم میدونم رتبه
اول برای منه چون خیلیا برگه هاشون خالی بود وقتی نگاه کردم خوب دیگه توکل
به خدا بقیش با اونه .
امروز بازم زهرا اومد کنارم نشست وگفت :مریم امتحانو چیکار کردی .
گفتم:خوب بود
زهرا:خب میدونی من از کی منتظر جوابه توام
مریم:توکه میدونی من اهلش نیستم بهتم گفتم تا هدف گروهتون رو ندونم عضو
نمیشم خودتم خوب میدونی که اگه تو دردسر بیافتم دیگه باید قیددرسو بزنم
بشینم شوهردای کنم .
بزودی لینک دانلود قرار خواهد گرفت