بخشهایی زیباازاین کتاب:
می توان...
در ازدواجی ده سال مجرد بود..
می توان...
ساعت ها بدون بیان کلمه ای صحبت کرد..
می توان...
با تمام دنیا خوابید و باکره بود..
بقیه در ادامه ی مطلب
______________________
من از وقتی تو نوشته هایم را می خوانی، می نویسم.
از وقتی اولین نامه را نوشتم. نامه ای که نمی دانستم مفهومش چیست.
نامه ای که معنایش را تنها در چشمان تو می یافتم.
من هیچ گاه بیش از سه جمله ی اول این نامه چیزی ننوشته ام:
هیچ باوری نداشتن. منتظر چیزی نبودن. امید داشتن به آن که روزی اتفاقی بیفتد.
کلمه ها از زندگی ما عقب هستند.
تو همیشه از آن چه من انتظار داشتم، جلوتر بودی.
تو همیشه غیره منتظره بودی...!
_________________
عشق من،
از برتنی باز می گردم. برتنی سرزمین زیبایی است، مثل کودکی: آنجا دیوها و
فرشته ها با هم کنار می آیند. سنگ ها، آب ها، آسمان ها، چهره ها-
و نام تو که همه جا در نام سنگ ها، آب ها، آسمان هاو چهره ها آواز می خواند.مدت هاست که بدون تو جایی نمی روم.
تو را با خود به ساده ترین مخفی گاه های ممکن می برم: تو را در شادی ام مخفی می کنم، مثل یک نامه عاشقانه در روز روشن.
من شیفته خلوص ام. شیفته خلوصی که هیچ ارتباطی با اخلاقیات ندارد.
خلوصی که هسته اصلی زندگی است، این حقیقت ساده و پیش پا افتاده که هرکس بر لبه آب های مرگ سیاهش قرار دارد. و بر این لبه به تنهایی انتظار می کشد، بی نهایت تنها، تا ابد تنها...
______________________
اصلا نمی توانم تصور کنم تو را از دست بدهم. اگر تو را از دست بدهم مطمئنا این ذره ناچیز شادی را نیز از دست میدهم. شادی ای که برای نفس کشیدن و فقط برای نفس کشیدن لازم است.
و مطمئنا من این شادی را از دست خواهم
داد: چرا که نه؟ برای اینکه این حالت را برایت شرح دهم باید درباره اش مثل
یک بیماری صحبت کنم:
حرارت رویا چند درجه پایین می آید. نبض
روح نامحسوس و نامحسوس تر می شود. فکر می میرد. و بعد تنها همین زندگی
ظاهری باقی می ماند، این زندگی که هیچ وقت برای هیچ کس زندگی نیست.
یک بیماری ویروسی که روح را مبتلا می
کند. فقدان ایمان، نه فقدان ایمان به خدا بلکه فقدان ایمان به خودم-فقدان
ایمان، مثل فقدان قند یا فقدان گلبول قرمز.
____________________________
و این طعم زندگی است که در این ساعت هایی که تو را از دست داده ام، جریحه دارمی شود.
همیشه این عشق درون ماست که جریحه دار می شود. ما همیشه از عشق رنج می بریم، حتی زمانی که فکر می کنیم از هیچ چیز رنج نمی بریم
___________________________
اما حتی در این ساعت ها، من تو را کاملا از دست نمی دهمک عشق من، تو آن شادی یی هستی که وقتی دیگر هیچ شادی یی ندارم،
برای من می مانی. روزی برایت خواهم گفت
که چگونه تو را در اولین چهره ای که می بینم فراموش می کنم و چگونه تو را
در این چهره با زمی یابم
__________________
من همیشه برای تو و فقط برای تو می نویسم. با امید به این که حماقت عشق، مرا از جنون ادبیات نجات دهد.
________________
برو، برو ای قایق کوچک که امواج تو را پیش می رانند، برو و بار نورت را تحویل بده،
می بوسمت.
برای دانلود روی آیکن زیر کلیک کنید:
+کتاب فوق العاده زیباومشهوری که پیشنهادمیکنم اگه1روزازعمرتون باقی مونده بخونیدش فوق العاده زیباست